موی سرش از نرمه گوش پائین تر نمی آمد و اگر بلندتر می شد، میان موها را
می شکافت به طرفین. پیشانی بلندی داشت و ابروان کمانی. دندانهایی صاف،
سفید و زیبا. بینی باریک و کشیده. هرگاه پهلوی چراغ می نشست، نور چراغ رخت
برمی بست.
مسرور که می شد، چشم بر هم می نهاد و آرام آرام لبخند روی
لبهایش جاری می شد. ملیح می شد، پیامبر. گاهی وقتها هم دانه های سفید
تگرگ، میان آن صورت رویایی و دلنشین می نشستند و دلبری اش را صدچندان می
کردند. با اینکه نوجوانی بیش نبود، اما هرگز بلند نمی خندید؛ محمد.
جنگ نرم، هجمه سایبری، شبکه های اجتماعی، تویتر و ...
تحقیق و جمع بندی ای رو راجع به مهندسی رسانه های اجتماعی (تاکید می کنم مهندسی و نه نقش اجتماعی این رسانه ها) داشتم. انشاءالله مفید واقع بشه.
برای دانلود، اینجا رو کلیک کنید.
..............................................................................................................................
به مطلب می رسد جویای کام، آهسته آهسته
ز دریا می کشد صیاد دام، آهسته آهسته
به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق
گذارد هرکه چون خورشید گام، آهسته آهسته